"تواضع"

 

  احمد از خاطرات سوریه و کارهایی که در زمان جنگ انجام میداد،خیلی کم حرف میزد. شاید به این دلیل  که احساس میکرد اگر خاطراتی از شجاعت خودش تعریف کند ، با چشم دیگری به او نگاه میکنیم. به همین خاطر از روی تواضع هم که بود چیزی نمی گفت.

حتی بعضی وقتها که زنگ میزد، کنجکاو میشدن که مثلا تا حالا از نیرو های داعش کسی را کشته  یا نه ؟!!! با اینکه داعشی ها آدم  های کثیفی بودند، ولی حتی از کشتن آنها هم چیزی نمیگفت.

  به حالت رمزی میگفتیم :«احمد ، تاحالا چند تا مرغ شکار کردی؟!»

میخندید و می گفت:«من هنوز شکارچی نشدم» 

 

👤راوی: برادر شهید